سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پریشونِ پریشونِ پریشونم
می‌بینی قدِ خم،دستای لرزونم
یه‌سال و نیمه از داغ تو گریونم

نمیره ز یادم
همون وقتی که من کرببلا بودم
نمیره ز یادم
همون لحظه‌ای که از تو جدا بودم
نمیره ز یادم
اسیر دست دشمن خدا بودم

تو صحرا به دنبال تو می‌دویدم
داداش مادرم رو کنار تو دیدم

برادر، برادر، برادر، برادر
دیدم مادرم ، چقد مضطره
تنِ تو داداش ، چقد پرپره

"وای حسینم، حسینم، حسینم"

@narimani_matn

داداش یک‌سال و نیمه که ازت دورم
منو میشناسی من زینب محجورم
داداش از همه کس غیر تو منفورم

نمیره ز یادم
همون وقتی که از رو فَرَس افتادی
نمیره ز یادم
همون وقتی که تو قتلگاه جون دادی
نمیره ز یادم
نبود مسلمونی تا کنه امدادی

نبودی ببینی که زینب زمین خورد
دیدی آخرش از غمت زینبت مرد

برادر، برادر، برادر، برادر
دیدم که چطور ، همون بی‌حیا
سرت رو گذاشت ، روی نیزه‌ها

"وای حسینم، حسینم‌، حسینم"

@narimani_matn

تو رفتی همه‌ی خیمه‌ها غارت شد
تو که رفتی داداش سهمم اسارت شد
تو که رفتی به خواهرت جسارت شد

نمیره ز یادم
داداش گهواره‌ی اصغرتو بردن
نمیره ز یادم
داداش گوشواره‌ی دخترتو بردن
نمیره ز یادم
داداش یادگار مادرتو بردن

ببین پیرهنت رو گرفتم تو آغوش
یاد پیکر بی‌سرت رفتم از هوش

برادر، برادر، برادر، برادر
ببین خواهرت ، پریشون شده
به یاد تنت ، چه گریون شده

"وای حسینم، حسینم، حسینم"




تاریخ : جمعه 96/10/29 | 1:12 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

  • paper | بلاگ اسکای | ایران موزه